.(
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
وفاداری، عامل الفت گرفتن [مردم با شخص] است. [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
غلامعلی علامه ، گربه ، نویسنده غلامعلی علامه ، دعا ، فریمان ، قبل از مرگ به فکر ، فریضه الهی ، دوست خدا ، را فراموش نکنید ، رضای خدا ، روزه ، ز ، زیبا ، زیبا ترین ، سال خرگوش ، سونامی ، سی ، سیل ، شهید درحین رانندگی داخل سرویس )) ، صمد ، ظلم ، ظهور امام زمان ، عدالت ، عصیان ، عظمت ، عفو ، عقل ، عقل کل ، علامه ، علی ، هماهنگ ، همه مخلوق ، همه موجودات ، وآخرت ، واحد ، کعبه ، کویر ، لا حول ولا قوه الا با لله ، مبیت ، محار ، مقالات ، ملت ، ملک واملاک رها ، مهترم ترین ، مهربانی ، مهم ترین ، نادر ترین ، نادعلی ، نام های زیبا ، نجات ، (پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم ، ا ، احد ، استعداد ، الحمد ، العظیم، اللّطیف، الشّافی». ، امام زمان ، امام عصر ، امامان عزیز ، بخشش ، به شکلی بی عدالتی هست ظهور ، بها ر ، بهترین ، بی یار ، بیداد ، پله پله خدا ، ترین ، توجه ، جدید ترین ، جشنواره ، جهان ، جهنم فرضی را شنید یم وای از ، جوائج دنیا ، جوانان را نصیحت ، حدای بیه متا ، حرکت برای خدا ، حسبی الله ، حصار ، حضرت مهدی ، حقوق مزایا ، حوادث ، خانواده های شاهد به کربلای معلا )) ، خدا ، خلیفه خدا ، د هک ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :60
بازدید دیروز :33
کل بازدید :609047
تعداد کل یاداشته ها : 335
103/7/7
7:2 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
غلامعلی علامه[132]
هرچه هست از خدا است اگرخدمتی بوده آنهم لطف خدا بوده من چیزی ندارم جز سپاسگزاری از خالق خودم

خبر مایه

پدر شهید روحانی می فرمودند، جهت تحصیل زمان های گذشته به عراق رفته بودم ،مدتی گذشت خانه ای  نداشتم شدیدا" نگران بودم که چطوری درس بخوانم  حیران که چکار کنم یک روز رفتم حرم حضرت امام حسین (ع) پیش حبیب  بن مظاهر(ع) که آقا جان من غریبم، خانه وکاشانه ای ندارم نمی توانم درس بخوانم ازشما کمک می خواهم  خودتان مشکل من را برطرف کنید، واگر مشکل من برطرف نشود ازشما به پیش آقا حضرت ابوالفضل (ع) شکایت می کنم که به درخواست من اجابت نشد ، بعد می روم پیش آقا ابوالفضل (ع) واز آن آقا وبزرگوار درخواست می کنم که مشکل دارم چنانچه او ن آقا کمک نکند نهایتا ازآقا امام حسین (ع) درخواست کمک خواهم داشت ، این درخواست را ازآقا حبیب بن مظاهر (ع) کردم وبرگشتم به سمت مدرسه که درشهر نجف بود وقتی رسیدم داخل مدرسه فردی که مدیر محترم مدرسه بود ،صدا زد آقا بیا ئیداینجا کارتان دارم من رفتم جلو گفت ازداخل این جعبه کبربت یک عد د چوب کبریت شماره دارد بردارید من برداشتم گفتند  همان اطاقی که چشم مدرسه می نامند به شما افتاد من خوشحال شدم گفتم یک رفیق هم دارم گفت برای رفیق خودتان بردارید من برداشتم گفتند این اطاق قلب مدرسه می نامند به رفیق شما افتاد ، من باز خوشحال شدم ، کلید اطاقها را گرفتم وفورا" برگشتم کربلا نزد آقا حبیب بن مظاهر (ع) به تشکر کردن وسپس به پیش آقا امام حسین (ع) وحضرت ابوالفضل (ع) برای تشکر از عنایت آقا حبیب بن مظاهر رفتم  وخوشحال برگشتم


 

 


91/4/16::: 3:39 ع
نظر()