.(
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برترین دانش، آرامش و بردباری است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
غلامعلی علامه ، گربه ، نویسنده غلامعلی علامه ، دعا ، فریمان ، قبل از مرگ به فکر ، فریضه الهی ، دوست خدا ، را فراموش نکنید ، رضای خدا ، روزه ، ز ، زیبا ، زیبا ترین ، سال خرگوش ، سونامی ، سی ، سیل ، شهید درحین رانندگی داخل سرویس )) ، صمد ، ظلم ، ظهور امام زمان ، عدالت ، عصیان ، عظمت ، عفو ، عقل ، عقل کل ، علامه ، علی ، هماهنگ ، همه مخلوق ، همه موجودات ، وآخرت ، واحد ، کعبه ، کویر ، لا حول ولا قوه الا با لله ، مبیت ، محار ، مقالات ، ملت ، ملک واملاک رها ، مهترم ترین ، مهربانی ، مهم ترین ، نادر ترین ، نادعلی ، نام های زیبا ، نجات ، (پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم ، ا ، احد ، استعداد ، الحمد ، العظیم، اللّطیف، الشّافی». ، امام زمان ، امام عصر ، امامان عزیز ، بخشش ، به شکلی بی عدالتی هست ظهور ، بها ر ، بهترین ، بی یار ، بیداد ، پله پله خدا ، ترین ، توجه ، جدید ترین ، جشنواره ، جهان ، جهنم فرضی را شنید یم وای از ، جوائج دنیا ، جوانان را نصیحت ، حدای بیه متا ، حرکت برای خدا ، حسبی الله ، حصار ، حضرت مهدی ، حقوق مزایا ، حوادث ، خانواده های شاهد به کربلای معلا )) ، خدا ، خلیفه خدا ، د هک ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :44
بازدید دیروز :33
کل بازدید :609031
تعداد کل یاداشته ها : 335
103/7/7
6:53 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
غلامعلی علامه[132]
هرچه هست از خدا است اگرخدمتی بوده آنهم لطف خدا بوده من چیزی ندارم جز سپاسگزاری از خالق خودم

خبر مایه

یک شب ازمن دعوت شد به اتفاق رئیس وقت بنیاد برای مراسم بلی برون فرزند شهیدی شرکت کنیم ساعت هشت شب ما رسیدیم به منزل فرزند که با خودمان می گفتیم خیلی دیرشده تا ما برسیم مجلس تمام می شود رفتیم درابتدا گفتیم ببخشید دیر آمدیم گفتند اتفاقا بموقع آمده اید ساعتی نشستیم تا شام را آوردند بعد من گفتم صورت طلبان فرزندرا بیاورید تا زودترشروع شود صورت را که آوردند فرزند دختر مهریه را 300 سکه بهار آزادی نوشته بود  من با داماد صحبت کردم که قبول است گفت خیر فقط پنج سکه بازبه دختر می گفتم می گفت 290 سکه  به همین ترتیب ازساعت نه شب چانه زدیم تا ساعت 2/5صبح فرا رسید ما می گفتیم پس برویم دیر شد دختر می گفت من فرزند شهید هستم پیش دخترا ن شاهد خجالت می کشم بایدمهریه من سکه باشد داماد وپدر داماد می گفتند ده سکه نهایتا پدر دامادازآخر گفت یک میلیون تومان پول بیشتر درتوان نیست باز با خواهش که همین یک میلیون تقسیم برسکه شود نهایتا 30 تا سکه نوشتیم قبول کردند برای خودمان هم تجربه خیلی خوبی شد تنها مهریه که با واقعیت نزدیک بود مشاهده کردیم این بود طرف نمی خواست ازتوانش بیشتر بگوید واین ازدواج صورت گرفت وشاید ادعا شود موفق ترین زوج هم همین ها باشند همه چیز بعد ازچند سال فراهم شد به هرحال ساعت ها تحمل کردیم مشاهده کردیم که داماد مثل بعضی هوایی خواستگاری نکرد ضمن اینکه چانه می زد می گفت من دوست دارمبهترین زنگی داشته باشم


 


91/4/17::: 7:27 ص
نظر()