سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دل نوشته های من

یاد خدا امر به معروف نهی از منکر

نهار امام رضا (ع)

سالهای اول جنگ ماموریت های فراون می رفتیم که گاهی به کیلومتر خودرو ها نگاه می کردیم می دیدم اکثرا" خودرو ها ازصد هزار بالاتر است همیشه درماموریت ها بسر می بردیم حالا مقایسه می کنیم پنج سال است ازعمر یک خودرو می گذرد هنوز به شش هزارکیلو متر نرسیده  سالهای اول جنگ یک روز به اتفاق تعدادی ازهمسروفرزندان شاهد که برا ی درمان به مشهد رفته بودیم درپایان گفتند ما را ببرید زیارت حرم حضرت رضا (ع) و نماز بخوانیم وقتی خواستیم بیرون برویم ازجلو دفتر توزیع فیش نهار حضرت گذشتیم خانواده ها اسرار کردند برای ما نهار حضرت بگیرید  هرچه پولش باشد خود ما خواهیم داد من رفتم خانواده ها هم پشت سرمن آمدن یک آقایی  که مسئول صدور فیش ها بود من گفتم ازشهرستان آمدیم باتوجه به اینکه هزینه نهاررا من می دهم  ولی بنا بدرخواست این همسر فرزندان شاهد اگر راهی است وجه چند برابر  ازما دریافت کنید چند فیش نهاربرای تبرک بدهید هرچه گفتیم اون آقا قبول نکرد موقعی که ما ازداخل اطاق این آقا بیرون رفتیم خانواده ها روبروی حضرت ایستادن که آقا جان شاهد باش که ازدرخانه ات بی جواب رفتیم این خادم جواب مارا نداد برگشتیم به شهرستان ومن باز روز بعد با گروهی دیگر آمدم  اتفاقا روزبعد هم مسیرما ازجلو دفتر توزیع فیش ها بود خانواده هایی که با من بودن اظهار کردن اگر نهار حضرت برای ما بتوانید بگیرید من گفتم دیروزآمدیم هرچه خواهش کردیم متاسفانه قبول نکردند ناخداگاه پرده سیاهی را جلو درب دفتر مشاهد ه کردم رفتم جلو دیدم نوشته آقای فلانی فوت کرده پرسیدم مگرچه شده گفتند دیرو ظهر درحین خوردن چند عدد تنقلا ت دردل گرفته به بیمارستان نرسیده مرده  خیلی تاسف خوردم که شکایت خانواده های شاهد ما گرفت وقتی برگشتم به خانواده ها گفتم آقای فلانی مرد گفتن چه می گوئی گفتم بلی بعضی ناراحت وبعضی خوشحال بلی این نتیجه خدمت دراین دنیا می باشد تا دامن داری خوشه بچینید  هرکاری را برای فقط رضای خدا انجام دهید هیچ وقت دل کسی را نشکنید