دردل شاعر
دراین وبلاگ بحثی را که چقدر روش ها ارزشها سنتها به عنوان پیشرفت تغییر یافته دنبال کردیم چقدر مردم به سمت دنیا گرایش پیدا کردند گاهی مشاهده می شود با توجه به این همه نعمات فراوان الهی نعمت انقلاب اسلامی امنیت آزادی که واقعا" صادقانه همه شرکت داشته اند بعضی مدتها با انقلاب همراه بوده اند همچون فرزند نوح از کشتی پیاده شدند ومسیر خودر ا تغییر دادند وبعضی کناره گیری می کنند وخیلی افراد که باید درست عمل کنند به خاطر رسیدن مادیات وتجملات عوض شدند وبعضی که به هردلیلل درقدرت بسر می برند با برنامه ریزی هایشان به ظاهر خدمت به مردم درعمل به فکربقای خود هستند وبی عدالتی جدیدی را شکل می دهند درگذشته شاعران هرچه گفتند از اوضاع روزگار خود سرودن درد دل پیر مرد صد ساله روستایی به نام شیرمحمد ساکن روستای قلندر آباد شهر فریمان گفت شعری خودم سروده ام تایب کنید وتکثیر کنید او گفت ومن نوشتم
یکی با سود پولهای نزولی رود مکه به امید قبولی
یکی از کربلا وشام گوید برای فخر براقوام گوید
یکی نازد به ماشین وبه باغش یکی باد تکبر بردماغش
یکی انگار از بینی فیل است زبس خود خواه و مغرور و بخیل است
یکی وقتی به ماشینش سواراست فقط مثل بتی از زهر مار است
چنان در غبغبش باد غرور است تو گویی از نژاد سلم وتوراست
تمام کارها شده ریائی نجابت شد عوض بابد حجابی
بزرگ ها ندارند احترامی به محتاجان نداریم اهتمامی
همه چسبیده جیب وکارخودرا به فکر ند تا ببندند بار خود را
کسی را با کسی کاری نباشد نگیرند دست اگر باری نباشند
فقط دنبال نفع کار خویشند به فکر گرمی بازار خویشند
نه در فکر حلال ونه حرامند همه دارند ولی نعمت زوالند
برای پول درآرند چشم هم را به هر گندی نمایند پر شکم را
زبس حرص وطمع درسینه دارند مدام با هم چو دشمن کینه دارند
شرف را مثل کالا می فروشند برادر ها برادر را بدوشند
هنوز بابا نمرده سرد د ماغ است سر میراث دعوا داغ داغ است
هنوز درعالمی دیگر بگردند عبوس ومسخ وبی احساس وسردند
چنین مردم دگر خیری نبینند اگر قارون شوند باز هم همینند
خلاصه دوستان دانید چکاریم همگی بر خر شیطان سواریم
نبودیم بد ما را این جو ر کردند خراب ما را به چند منظور کردند