سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دل نوشته های من

یاد خدا امر به معروف نهی از منکر

خیلی دلم تنگه

دوره ای دریکی از سازمان ها سالهای متمادی توفیق خدمت گذاری داشتم درزمان حضرت امام  ره  من چند بار توفیق حاصل شد خانواده های شاهد رابه دیدار امام ببرم وقتی به درب وردی جماران رسیدم  به هرکدام یک کارت ورودی خودم توزیع کردم  یک نفر از آمار بیشترشد به خود من کارت نرسید چنان ناراحت شدم که می خواستم سکته کنم  یک خانمی که این صحنه را دید  بنده خدا با خانواده های شهرهای دیگر رفت وزودتر برکشت کارت خودش را به من داد ومن رفتم رسیدم اما  دو بار گریه کردم یکی که چرا دیر رسیدم   ویکی تا چشمم به امام افتاد بیشتر گریه کردم  سالهای بعد باز دوباره  خانواده ها را بردیم دیدار رهبر معظم انقلاب  لحظه ای که من می خواستم وارد بیت رهبری شوم مادری آمد  که شوهرم گم شده  تو را  به خدا پیدا کن من رفتم توی شهر تهران بدنبال این آقا  پیدا کردم آوردم تا رسید م  همه درحال برگشت بودند  واین تو فیق از من صلب شد  دوباره رهبر معظم به شهر ما سفر کرده بودند  من با خودرو به جایگاه محل سخن رانی درخدمتشان بودم لحظه پیاده شدند  خانواده ها من را صدام زدند فلانی نیامده بیاورید برایم عقده ای شد خیلی دلم تنگ شده دوست دارم رهبرعزیز خودم را از نزدیک ببینم  کنارشان بنشینم  به چهره زیبا یشان بنگرم گریه کنم  ازشان بخواهم برای ما دعا کنند