.(
تمام موجودات ریز درشت همه تسبیح خدا میگویند وهرکدام به نوعی عظمت خدا را معرفی می کنند با توجه به گوهر عقل وهدایت که خداوند به انسان ارزانی داشته او را خلیفه خود دانسته وانسان توانسته ازهمه باشکوه تر بهتر خداوند را معرفی نماید که البته بین موجودات جمادات ،نبا تات ، حیوانات و انسانها بعضی بربعضی سبقت گرفته اند و سهم بیشتری از آن خود نمودن.اگر همه انسانهای گذشته وآینده زنده باشند وهمه غیر خدا فکر نکنند وبه غیرخدا نیندیشند خداوند بهترین خالق برای همه جا و روزی فراوان می دهد متاسفانه انسانها ازوظیفه خود دور به هرز مبدل می گردند این هرز شدن باعث می شود که با حوادث طبیعی غیرطبیعی حذف گردند نمونه فراوان موجودات از جمله انسانها که اشرف مخلوقات هستند درزندگی بکار بردن وخالق خود را بهتر معرفی نمودن صخره بیت المقدس بیشتر پیامبران الهی از روی او صخره به معراج سفر کردند ودر مرحله آخر حضرت محمد (ص) که می خواست به معراج رود درحین بلند شدن به سمت خدا به پای حضرت (ص)چسبید از زمین بلند شد که من باشما می آیم به دستور حضرت (ص) بین زمین آسمان ایستاد چون به خدا وصل شد کوه از همه کوه ها بیشتر عظمت پیدا نمود الاغ بلعم باعورا، سگ اصحاب کهف و گرگى که به جهت ظلم بیش از حدّ پاسبانى فرزند او را طعمه خویش نمود.
ماجرای گرگ اینگونه است که پادشاه ستمگری مرد پاسبانى را براى آزار و شکنجه قوم مؤمنى مأمور کرده بود و آن پاسبان پسرى داشت که به او بسیار علاقهمند بود، این گرگ آمد و فرزند او را خورد و پاسبان اندوهگین شد، خداوند هم به جهت انتقامى که این گرگ از او گرفت، این گرگ را وارد بهشت مىسازد. انسانها استعداد بیشتری برای معرفی وعظمت خداونداشته بعد از پیامبران وامامان معصوم (ع) که غیر خدا فکر نمی کردند انسانهای معمولی گاهی کارهای متمایزی داشته اند وخداوند را باشکوه تر معرفی نمودن همچون شعرا ، نویسندگان ، علما ، شهدا وچون به خدا وصل شدن خودهم عظمت پیدا نمودن باتوجه به اینکه بعد ازخدا انسانها خالق چیزی نبوده فقط امتیاز اشراف بر دیگر موجودات جمادات ، نبا تات ، حیوانات وتا حتی اانسان همنوع خود را در تربیت وپرورش خود دارند اگر هرجا هرزی باشد به طور طبیعی وغیر طبیعی حذف می شوند پس به این نتیجه رسیدیم که غیر خدا نیندیشیم خدا را به بزرگی یاد کنیم واگر می خواهید دوام وقوام بیاوریم هم با خدا باشیم
باتوجه به اینکه فطرتا"همه انسانها خدادوست هستند به خاطر برداشت وعلمی که ازمحیط اطراف کسب میکند مسیر معرفت وخداشناسی را کم بیش پیدا بعضی که درهمه حال ازخدا کمک می خواهند توفیق پیدا می کنند این معرفت را درقلب خود جای می دهند در زمان مرده وزنده با اوهست وروز بروز برجوشش آن می افزایند چیزی جز خدا نمی خواهند بعضی این تفکررادرمغز می پرورانند اماوقتی به یک نعمت بزرگی مرکبی مسکنی پستی می رسند خدا از مغز می پرد همه چیز را ازخود می دانند
انسانها با توجه اینکه خداوند همه نوع نعمت را برآنها تمام نموده ولی باتوجه به علمی که از محیط اطراف زمان ومکان خود خوب یا بد کسب می کنند بخشی از تفکرشان شکل می گیرد فرض کنید در زمان انقلاب جبهه وجنگ مردم درعین حالی که درگیر جنگ بودند از شادی ونشاط بالاتری برخورد ار بودن به خاطر برنامه های اجتماعی زمان به قطار آنوقت که سواری می شدی همه ازخدا می گفتند همه یک هدف را دنبال می کردند ولی زمان حال قطار سوار می شوند ولی بعضی به برج میلاد ، بعضی به خارج بعضی به کیش به هرصورت به دنیا خلاصه می گردد برای دور دست برنامه ندارند ودراین عصر زمان چه کسی انسان واقعی است اینطور تفسیر می گردد بعضی گفته اند انسان دارای دوبعد مادی ومعنوی بوده بعضی گفته دارادوبعد انسانی وحیوانی بعضی گفته مغز انسان دارای چند طبقه ازتفکر می باشد طبقه اول آن که به مادیات قدرت ثروت غضب شهوت همچون حیوانات برابر است واکثرا" دراین وادی سیر می کنند بعضی با علمی وتوفیقی که حاصل می شود از این طبقه عبور می کنند از گناه دور می شود ولی هنوز راه ادامه دارد که کمتر کسی به طبقه اعلاعلیین می رسد من اینگونه تفسیر می کنم
1- افرادی به تناسب علم ومعرفتی که از محیط اطراف درعمر کسب نموده از خدا کمک خواسته اند به سمت گناه نرفته ومرتکب عمل گناهی نشده انسان واقعی هستند
2- بعضی به سمت گناه رفته اند خواسته اند که عملا" فرض کنید زنا لواط دزدی دروغ انجام دهند ولی بین خوف رجا عمل نکردند تا لبه پرتگاه رفته اند بذر گناهی کاشته نشده امیدواری بوده است
3- بعضی افراد چیزهایی از محیط وزمان خود برداشت وکسب نموده با عمل وارد گناه شدند همه نوع گناه را مرتکب وبه آن عمل کردند آدم کشتن زنا کردند دزدی کردند ......واسرار برآن نمودن امید به برگشت نمی باشد
4- پس انسان واقعی که از آن یاد می شود کسی بوده گناه نکرده حتی به طرف گناه نرفته ......