دل نوشته های من

یاد خدا امر به معروف نهی از منکر

من اعتراض دارم

با توجه به اینکه  خداوند این همه نعمت را  برما تمام نموده  بخش عظیمی از  این نعمات دراختیار دولت مردان می باشد  ومدعی هستند  از هرنوع خدمت برای مردم دریغ نمی کنند من دیروز فرزند خودم را کمی کسالت داشت  به صورت سرپایی در یکی از بیمارستانهای دولتی  که تا اندازه ای تعرفه ها یش نرخ دولتی می باشد بردم  به چیزهایی روبرو شدم که خدا قسمت نکند  اولا چند نفر خانم آقا مشغول صحبت تا چند دقیقه نپرسیدن دوغ شما چند است  بعد رفتم وزیت چند هزارتومانی  گرفتم پیش دکتر رفتم این دکتر خدا بیامرز پدر دید من دفترچه ندارم ونیازی به این همه دارو نمی باشد  ده قلم دارو که هرکدام مبلغ بالایی  داشت نوشت که هیچ کدام مصرف نمی شود خدا نکند اگر برای کوچکترین  درمانی نیاز پیدا کنید به عناوین مختلف  جیب شمارا خالی می کنند وشما را با این حرکات وادار می کنند به مصرف داروی خود سرانه واگر مردید راضی نباشید بیمارستان بروید درگذشته نچندان دور در شهر ما پدر وپسری دکتری می کردند که بایک سرنگ شیشه ای بر روی چراغ سالها طبابت می کردند  وپیگیرمریض خود بودند که آیا دارو به موقع مصرف شد آیا خوب شد چقدر خدمت صادقانه بود متاسفانه در حکومت اسلامی که این همه تاکید دارند  با مردم خوب رفتار کنید وباید درمان همه مردم رایگان باشد فقط پول را می شناسند کاری به اینکه تو چرا مریضی  نداری  هستند  


مالیات به عدالت اخذ نمی شود

قبل از اینکه مالیات خبری باشد دراسلام  تاکید شده خمس وزکات پرداخت شود و واقعا" اگر این همه نعمت خداوند برماارزانی داشته حق خدا که آنهم برای انسان ها وهمنوع ما بوده ادا شود کسی مشکلی نخواهد داشت حکومت اسلامی که این همه مدعی  خدمت بوده واین همه حمایت از دیگر کشورها می کند واین همه درآمد داشته وقتی دست خود را به سمت مالیات دراز می کند  معلوم است دوچیز رعایت نشده یکی اینکه مردم خمس وزکات نمی دهند ودولت عام المنفعه هزینه نمی کند فردی می گفت کسی را می شناسم چهل تا چاه عمیق دارد که امسال با توجه به آب هوای مساعد ازهر چاه غیراقلام دیگر ده ماشین خربزه برداشت  مبلغ چند میلیارد تومان درآمد داشته  ولی مالیات پرداخت نمی کند  یعنی دولت نمی گیرد من یک مغازه دارم  ماهی پانصد تومان کارمی کنم فرم اظهار نامه مالیات راطبق فاکتور خرید وفروش وهزینه های انجام شده دقیق پرکردم می فرمایند شمابایدهرتصمیم ما بگیریم اجرا کنید با توجه به اینکه طبق قانون این مبلغ تعلق نمی گیرد می فرمایند باید پرداخت کنید ما به مسئولین خود اطمیمان داریم  ولی آنان ما را قبول ندارند اینگونه دریافت ها اشکال دارد  جایی را آباد نمی کند مواظب باشید


یک لحظه غفلت نکنید

با توجه به اینکه درتمام امورات دنیوی هم اگر پشت سرعقل به دستورات الهی عمل نکنیم زندگی خوبی نخواهیم داشت لحظه لحظه عمر نباید بیکارایجاب می کند پیوسطه توجه ما به خدا باشد با توجه به اینکه همه روزها  ساعت ها در محضر خدا هستیم  این ماه به صورت ویژه در کنار سفره پر از نعمت خدا بسر می بریم  در همین روزهای اول ماه مبارک فرض کنید افراد زیادی ساعتها درهوای گرم برای گرفتن چندعدد مرغ  راست یا دروغ مقداری ارزانتر تحمل می کنند  شب خوشحال هستند که توانستند امروز در دو نوبت  تعدادی مرغ ارزانتر خریداری کنند بعضی از این امتیاز پیش پا افتاده محروم شدند که ما نتوانستم همین مرغ را بگیریم می گویند غفلت شد در صورتی که هیچ کدام از مادیات میزان انسان کامل نبوده  دراین ماه خواندن قران چقدر ثواب  تا حتی خواب روزه دار ثواب اگر لحظه ای غفلت شود چه سرمایه عظیمی از دست می دهیم  گاهی مشاهده می کنید  افرادی همچون آیه الله مهدوی کنی فردی مخلص  خدا شناس هرکدام 50سال تحقیق تفحص داشتند مطالب ارزنده گوهر گرانبها  می فرمایند که دراولین شب فرمودند تقوا پیشه کنید که بدون تقوا هیچ کدام از اعمال پذیرفته نخواهد بود  اگر نشنوید چه گفتند غفلت است یا حجه اسلام فرحزاد فرمودند کسی که روزه دارد غیبت کند گوشت همنوع خود را می خورد اگر این تذکرر ا نشوید غفلت است  وآیه الله ضیا آبادی می فرمودند:  سه گروه نا مرعی داریم  ملائکه  که پیوسطه تسبیح خداوند می کنند شیطان که درحال فریب دادند  انسانها  بوده جن  که مثل ما انسانها خوب بد دارند  مواظب باشید از خدا دور نشوید من هم توصیه دارم  ضمن استفاده بهینه از  این ماه خدا تمام نکاتی که درباره خدا شناسی گفته می شود  یاد داشت کنید  وبه دیگران هم انتقال دهید  یک لحظه از خدا غفلت نشود  همدیگر را به هروسیله شده با مرغ ارزان  باافطاری با ارزانی اجناس با تشویق به سمت  خدا ببریم


خوش آمدی

از صمیم قلب خوش آمد می گویم  ماه خدا ماه ضیافت الهی ماه مبارک رمضان را واز اینکه دوباره توفیق حاصل شد وخداوند لطفی نمود دراین سفره  پر برکت روزی خور او باشیم بی نهایت  شکر فرا رسیدن این ماه پر فیض را به همه مو منین وبلاک نویسان عزیز تبریک می گویم  که واقعا خداوند نعماتش را برما تمام نموده قبل ازانقلاب همچنین زمانی برمن روزه واجب شد اولا با چشم سرابتدا وانتهای ماه را مشاهده می کردند مثل حالا که با تلسکوب  گاهی اشتباه اعلام می شود نبود اکثر مردم در بیابانها مشغول دامداری کشاورزی  بودند با توجه به اینکه من در هوای گرم خیلی آفتابی نمی شدم ولی افراد زیادی دهقانان مومن را می دیدم  که از صبح تا نزدیک ظهر با دهان روزه درو می کنند  وظهرمی آمدند کنار جوی آب گلویشان می سوخت آب بر گلویشان قرقره می کردند  باز تا شب ادامه می دادند وصبرداشتند به هیچ دلیلی  روزه را نمی خوردند وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ  یعنی به دنبال بهانه که دکتر گفته نباید بخوری نبودند  در حال حاضر  الحمد الله امکانات فراوان کمتر کسی درو می کند در عین حالی که هوا گرم بوده ولی  مدت زمان روزه را در سایه  وشاید جلو کولرها به سرببریم  بی نهایت ممنون خدا هستیم ومن توصیه دارم لحظه ی بیکار نباشید این فرصت طلایی درمحضر خدا مشغول نماز قران ویا ذکر باخدا باشید وکسانی که گرداننده روزگاروثرمایه دار هستند به هردلیل نعمات خداوند دراختیارشان می باشد  که واقعا از خودشان نیست  نیازهای ضروری مردم را به بهترین وجه تامین کنند  


امر به معروف کنید

قبل از انقلاب در روستای ما گاهی ساز دهل مطرب می آوردند یک روحانی محترم تشریف آورد فرمود : اگر می خواهید حداقل بلاهای نا گهانی از شما دور باشد دوباره چنین کاری نکنید همه پذیرفتند تا چند سال بعد از انقلاب مراسمات عروسی ختنه سوری با صلوات نامه خوانی مراسم کشتی گیری حدقل با دایره زنی انجام می شد ومردم هم به خوبی زندگی می کردند یک شب برادر شورای محترم که خود پیشکسوت معتمد روستا بود واز اوچنین توقع نبود مجلس عروسی گرفت این زحمت را کشید دو دست خواننده ونوازنده آورد مردمی که سالها از این قافله دورشده بودن پیر جوان همه شرکت کردند واکثرا" پیر جوان درحال رقصیدن بودن که اینگار ازقحطی در آمدن اگر آن شب خانه ها را دزدمی زد کسی نبود از آن روز به بعد پرده حیا برداشته شد اینکه می گویند دولت مردان مواظب باشند گناهی را رواج ندهند برای این بوده به هرحال گناه شروع شد هرکدام به نوعی دوباره همان خواننده ونوازنده را می آورند اینقدر جسارت چند روز قبل مراسم تعزیه داشتیم همسایه دیوار به دیوار ما که با ما خویشا وندی هم داشت مجلس عروسی بچه خود را گرفته بود هرچه به او گفتن صدای ساز آوازتان را کم کنید می گفت عیش بچه خود را می خواهم ببینم توجه نمی کرد به خدا پناه می برم از این اوضاع که دین مردم به هردلیل ضعیف شود توصیه های اسلام را جدی بگیرید


رشوه خواری تا لب گور

خدا قسمت نکند کسی از شما فوت کند  خبر ندارید ضمن هزینه های بسیار سنگین  که صورت می دهند باید پرداخت شود چقدر مراسمات هزینه برمی دارد ازمحل سکونت تا محل دفن این عزیزتان چقدر مانع پهن شده وهرکسی به طریقی شما را می دوشد چند روز قبل تجربه شد مادری که براثر کهولت سن در بیمارستان فوت شده بود  گواهی فوت صادر شد گفتن بروید روزبعد برای تحویل  بیائید صبح رفتیم  بعد از ساعت ها انتظار آمبولانس آمد راننده گواهی فوت را گرفت  که این فوتی شما باید پزشک قانونی ببیند وکالبد شکافی کند  بعد اینکه خوب ما را پیچاند که چرا کالبد شکافی  این حرف ها چیست ؟ یکی به ما رساند حق حساب می خواهد  مبلغی پرداخت کردیم آمبولانس بعدی سربرگشت بازمبلغی پرداخت شد هر اطاق فرق دارد که  این اطاق بروید اختصاصی بیشتر باید به پردازید رسیدیم جای دکتر سازمان او مبلغی گرفت  به جای شستشو چند نفرخانم طول می دادند  می گفتند حق حساب می خواهند  پرداخت کردیم  رسیدیم به جای دفن من راکشید کنار برای هرکدام مبلغی گرفت به هرحال ازاین اوضاع احوال به خدا پناه می برم و از خدا می خواهم هرچه زودتر اسباب آمدن امام زمان را فراهم مشکلات همه مومنین را برطرف گرداند خیلی سخت شده


من وکیل نمی خواهم

با توجه به اینکه بهترین وکیل ما خداوند بوده ودر قرآن گفته وکفی باالله وکیلا  به غیر خدا تکیه نکنید  وبارها گفته شده که آدم  عاقل وزنده وکیل وصی  نمی خواهد ولی چند سالی است که  تعداد وکلا به هردلیل  اطراف دادگستری ها گرفته  ومتاسفانه اجباری  وکیل می خواهند  بنده خدایی می گفت من لیسانس بیست سال تجربه کار دارم  منزلی از کارمند بانک خریداری کردم  با قولنامه بنگاه  وکالت بلاعزل زدم منزل دراختیار گرفتم  وسال ها سکونت دارم مقداری از یک بانک وام داشته گفتم  تمام شود بنام خودم بزنم  متاسفانه از کارمند بانک مواد گرفتن افراد زیادی مدعی پیدا شدند که ما از این آقا طلب داریم  واز این خانه سهم می بریم  با توجه به اینکه تاریخ قولنامه من از همه زودتر بوده  مانده وام را تسویه کردم  هنوز نتوانستم انتقال قطعی به نام خودم به زنم هر بار که به داد گاه می روم  خودم ازهمه بیشتر اطلاع دارم وحرف می زنم چندین میلیون تومان تا کنون پول وکیل دام از این اوضاع ناراحت هستم  فردی دیگر می گفت بچه من را به جرم مواد گرفته بودن  که در پرونده معاونت داشته  گفتن باید وکیل بگیرید  من کسی را نمی شناختم هرچه گفتم  من خودم می دانم قضیه چیست ؟ قبول نکردن فردی سید ظاهری آراسته گفت من خود وکیل هستم وبهترین وکلا رامی شناسم  پول چه داری چند میلیون ازمن گرفت که وکالت من را بعهده گیرد مدتی گذشت گفتند فرزند شما را اعدام کردن  من شکایت کردم که پس وکیل چه کرد این همه پول گرفت  بعد متوجه شدم که یارو وکیل نبوده فردی دیگر می گفت  مقداری مواد  پیدا شده بود  طرف برحسب شناسیت از من پرسید  چه کسی مواد می فروشد از دهان من بیرون شد فلانی اهل مواد فروش هستند  به هرحال نیرو انتظامی متوجه این جریان شد کسانی که همدست بودند  بازداشت کردن  عرضم این است برای یک حرف وکیل می گفت هشتاد میلیون می گیرم از اعدام  تورا به ابد تقلیل می دهم ایهاالناس وکیل نمی خواهم چه کسی را باید ببینم


نهار امام رضا (ع)

سالهای اول جنگ ماموریت های فراون می رفتیم که گاهی به کیلومتر خودرو ها نگاه می کردیم می دیدم اکثرا" خودرو ها ازصد هزار بالاتر است همیشه درماموریت ها بسر می بردیم حالا مقایسه می کنیم پنج سال است ازعمر یک خودرو می گذرد هنوز به شش هزارکیلو متر نرسیده  سالهای اول جنگ یک روز به اتفاق تعدادی ازهمسروفرزندان شاهد که برا ی درمان به مشهد رفته بودیم درپایان گفتند ما را ببرید زیارت حرم حضرت رضا (ع) و نماز بخوانیم وقتی خواستیم بیرون برویم ازجلو دفتر توزیع فیش نهار حضرت گذشتیم خانواده ها اسرار کردند برای ما نهار حضرت بگیرید  هرچه پولش باشد خود ما خواهیم داد من رفتم خانواده ها هم پشت سرمن آمدن یک آقایی  که مسئول صدور فیش ها بود من گفتم ازشهرستان آمدیم باتوجه به اینکه هزینه نهاررا من می دهم  ولی بنا بدرخواست این همسر فرزندان شاهد اگر راهی است وجه چند برابر  ازما دریافت کنید چند فیش نهاربرای تبرک بدهید هرچه گفتیم اون آقا قبول نکرد موقعی که ما ازداخل اطاق این آقا بیرون رفتیم خانواده ها روبروی حضرت ایستادن که آقا جان شاهد باش که ازدرخانه ات بی جواب رفتیم این خادم جواب مارا نداد برگشتیم به شهرستان ومن باز روز بعد با گروهی دیگر آمدم  اتفاقا روزبعد هم مسیرما ازجلو دفتر توزیع فیش ها بود خانواده هایی که با من بودن اظهار کردن اگر نهار حضرت برای ما بتوانید بگیرید من گفتم دیروزآمدیم هرچه خواهش کردیم متاسفانه قبول نکردند ناخداگاه پرده سیاهی را جلو درب دفتر مشاهد ه کردم رفتم جلو دیدم نوشته آقای فلانی فوت کرده پرسیدم مگرچه شده گفتند دیرو ظهر درحین خوردن چند عدد تنقلا ت دردل گرفته به بیمارستان نرسیده مرده  خیلی تاسف خوردم که شکایت خانواده های شاهد ما گرفت وقتی برگشتم به خانواده ها گفتم آقای فلانی مرد گفتن چه می گوئی گفتم بلی بعضی ناراحت وبعضی خوشحال بلی این نتیجه خدمت دراین دنیا می باشد تا دامن داری خوشه بچینید  هرکاری را برای فقط رضای خدا انجام دهید هیچ وقت دل کسی را نشکنید


حبیب بن مظاهر

پدر شهید روحانی می فرمودند، جهت تحصیل زمان های گذشته به عراق رفته بودم ،مدتی گذشت خانه ای  نداشتم شدیدا" نگران بودم که چطوری درس بخوانم  حیران که چکار کنم یک روز رفتم حرم حضرت امام حسین (ع) پیش حبیب  بن مظاهر(ع) که آقا جان من غریبم، خانه وکاشانه ای ندارم نمی توانم درس بخوانم ازشما کمک می خواهم  خودتان مشکل من را برطرف کنید، واگر مشکل من برطرف نشود ازشما به پیش آقا حضرت ابوالفضل (ع) شکایت می کنم که به درخواست من اجابت نشد ، بعد می روم پیش آقا ابوالفضل (ع) واز آن آقا وبزرگوار درخواست می کنم که مشکل دارم چنانچه او ن آقا کمک نکند نهایتا ازآقا امام حسین (ع) درخواست کمک خواهم داشت ، این درخواست را ازآقا حبیب بن مظاهر (ع) کردم وبرگشتم به سمت مدرسه که درشهر نجف بود وقتی رسیدم داخل مدرسه فردی که مدیر محترم مدرسه بود ،صدا زد آقا بیا ئیداینجا کارتان دارم من رفتم جلو گفت ازداخل این جعبه کبربت یک عد د چوب کبریت شماره دارد بردارید من برداشتم گفتند  همان اطاقی که چشم مدرسه می نامند به شما افتاد من خوشحال شدم گفتم یک رفیق هم دارم گفت برای رفیق خودتان بردارید من برداشتم گفتند این اطاق قلب مدرسه می نامند به رفیق شما افتاد ، من باز خوشحال شدم ، کلید اطاقها را گرفتم وفورا" برگشتم کربلا نزد آقا حبیب بن مظاهر (ع) به تشکر کردن وسپس به پیش آقا امام حسین (ع) وحضرت ابوالفضل (ع) برای تشکر از عنایت آقا حبیب بن مظاهر رفتم  وخوشحال برگشتم





گریه حضرت آدم

بسم الله الرحمن الرحیم"

این داستان را همه شنیده اند من دروبلاگ خود آوردم که عرض کنم دنیا به واسطه این شجره طیبه خلق شده واسم پنج تن آل عبا در سردر عرش الهی حک شده حضرت آدم(ع)  پیامبر خدا برای فرزند خود امام حسین (ع) که بعد از چند هزار سال بعد می آید چنین گریه کند من وشما هر روز خون گریه کنیم کم است واین کلمات گفته شده را ورد زبان کنیم جان دو باره بگیر یم

 گریه حضرت آدم  
  
وقتى که حضرت آدم (ع ) از بهشت بیرون شد از کارى که کرده بود و از فراق حوا و بهشت ، آنقدر گریه کرد، که روى صورتش دو شیار مثل جوى درست شد و اشک چشمش از آن جارى مى شد که پرنده ها از آن می آشامیدند.
و تا چهل سال این گریه ادامه داشت ، و از کرده خود پشیمان و تائب بود. و توبه کرد.
خداوند متعال توبه او را پذیرفت و حضرت جبرئیل (ع ) را فرستاد که کلماتى به حضرت آدم (ع ) بیاموزد و آن کلمات همان بود که قبلا در عرش دیده بود.
حضرت جبرئیل (ع ) به او فرمود: بگو:

یا حمید بحق محمد، یا عالى بحق على ، یافاطر بحق فاطمه ،
یامحسن بحق الحسن و (یاذ الاحسان بحق ) الحسین منک الاحسان .
وقتى حضرت آدم (ع ) به اسم امام حسین (ع ) رسید، اشکش جارى شد و قلبش به درد آمد. فرمود:
اى برادر جبرئیل چرا در ذکر پنجمین اسم که حسین است قلبم شکست و اشکم جارى شد؟
حضرت جبرئیل فرمود:
اى آدم به این فرزندت مصبتى وارد مى شود که تمام دردها و غمها و مصیبتها پیش این ناچیز است
حضرت آدم (ع ) فرمود: اى برادر آن مصیبت چیست ؟
حضرت جبرئیل (ع ) واقعه کربلا را براى او مى گوید، و میفرماید:

او را تشنه و غریب و بیکس و تنها و بى یار و یاور شهید مى کنند، اى آدم ؛ اگر او را در حالى که مى فرمود: واعطشاه ، واقلة ناصراه مى دیدى ...
بطورى که تشنگى میان او و آسمان مثل دود حایل شده بود.... هیچکس جواب او را نمى دهد.
مگر با شمشیر و... او را مانند گوسفند از پشت سر ذبح مى کنند و مال و کاروانش را بتاراج و غارت مى برند... سر او و یارانش را شهر به شهر مى گردانند...
حضرت آدم (ع ) تا این واقعه را شیند مثل مادرى که جوانش را از دست داده بلند بلند گریه کرد.


بحارالا نوار، 44، 245