.(
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روا نشدن حاجت ، آسانتر ، تا آن را از نا اهل خواستن . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
غلامعلی علامه ، گربه ، نویسنده غلامعلی علامه ، دعا ، فریمان ، قبل از مرگ به فکر ، فریضه الهی ، دوست خدا ، را فراموش نکنید ، رضای خدا ، روزه ، ز ، زیبا ، زیبا ترین ، سال خرگوش ، سونامی ، سی ، سیل ، شهید درحین رانندگی داخل سرویس )) ، صمد ، ظلم ، ظهور امام زمان ، عدالت ، عصیان ، عظمت ، عفو ، عقل ، عقل کل ، علامه ، علی ، هماهنگ ، همه مخلوق ، همه موجودات ، وآخرت ، واحد ، کعبه ، کویر ، لا حول ولا قوه الا با لله ، مبیت ، محار ، مقالات ، ملت ، ملک واملاک رها ، مهترم ترین ، مهربانی ، مهم ترین ، نادر ترین ، نادعلی ، نام های زیبا ، نجات ، (پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم ، ا ، احد ، استعداد ، الحمد ، العظیم، اللّطیف، الشّافی». ، امام زمان ، امام عصر ، امامان عزیز ، بخشش ، به شکلی بی عدالتی هست ظهور ، بها ر ، بهترین ، بی یار ، بیداد ، پله پله خدا ، ترین ، توجه ، جدید ترین ، جشنواره ، جهان ، جهنم فرضی را شنید یم وای از ، جوائج دنیا ، جوانان را نصیحت ، حدای بیه متا ، حرکت برای خدا ، حسبی الله ، حصار ، حضرت مهدی ، حقوق مزایا ، حوادث ، خانواده های شاهد به کربلای معلا )) ، خدا ، خلیفه خدا ، د هک ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :108
بازدید دیروز :33
کل بازدید :609095
تعداد کل یاداشته ها : 335
103/7/7
11:1 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
غلامعلی علامه[132]
هرچه هست از خدا است اگرخدمتی بوده آنهم لطف خدا بوده من چیزی ندارم جز سپاسگزاری از خالق خودم

خبر مایه

درآن زمان توفیق حاصل شد که بیشتر جانبازان ومجروحین برای درمان من به بیمارستان ها ببرم جانبازی که پانزده سال بیشتر نداشت با همان کوچکی درجبهه راننده لودر دستگاههای سنگین شده بود یک روز آمپول کزاز تزریق می کنند بدن ایشان هم که ازحسایت خاص برخوردار بوده متاسفانه باعث عفونت می شود  به پشت جبهه آوردند من پیگیر درمان اوشدم چقدر سخت بود یک روز گفتند باید دست ایشان قطع شود چند روز ی نگذشت دوباره گفتند ازروی سینه باید جدا شود این جانبازمحترم درعین حالی که می دانست عفونت ادامه دارد  باهمان یک دست موتور سواری می کرد خیلی شاداب می خندید تا اینکه یک روز من اورا بردم به بیمارستان  دکتر گفت عفونت رسیده به قلب ایشان وایشان به زودی فوت می کند  هنوز ازبیمارستان بیرون نرفته بودیم که این جانباز در حضور من فوت کرد همان دکتر گواهی فوت را نوشت که براثر سرطان ازبین رفته من گفتم آقای دکتر این جانباز بوده اگر می شود بنویسید براثر جراحات ناشی ازآمپوردر جبهه بوده است قبول نکرد گفت تشخیص من همین است من جنازه اورا آوردم وپرونده چون فوت زده بودند جانبازی هم مسدود شد چند سالی پرونده مسدودماند بعد بعنوان ردیف سه باز شد خدمات  وحقوق به پدر شهید پرداخت شد  من بعد ازاینکه پرونده باز شد خوشحال شدم یک روز پدر شهید را دعوت کردم که بیشتراز این ماجرا به پرسم پدر شهید گفت بچه های من بعضی که ازمادر شهید خانم اول من هستند وخونشان مثل خون مادرشان هست همین حساسیت رادارندگفتم چطور ؟گفت یک روز خواهر این شهید تازه ازدواج کرده بود دندانش درد گرفت به دکتر بردیم عفونت کرد وبعد ازچند روز مرد مادر همین شهید ازناحیه سینه عفونت کرد بعد ازمدتی فوت کرد  بعد گفتم پس من برای دفاع ازبچه شما ازدکترش خواستم چیزی دیگر بنویسد قبول نمی کرد تشخیص  درست بوده به هرحال این هم یک نوع از شهدای عزیزما که جان عزیزشان را در راه میهن گذاشتند راهشان پر رهرو باشد  




91/4/16::: 10:28 ص
نظر()