.(
روشها ، سنتها ،ارزشها به دلیل پیشرفت تغییر یافته واین روند به جهت رعایت نکردن تجارب گذشتگان دوام ندارد بعضی به اتمام می رسد باید سنتهای حسنه که به ما ارث رسیده حفظ کنیم فرض کنید دربخش صنعت مدعی هستیم که از گذشته خیلی فرق کردیم ما دربعضی قسمت ها همان روشهای گذشته راتوسعه دادیم چیزی وجود ندارد که بگوئیم بدون تجارب گذشته از سفر درست شده یعنی در هرکاری عصاره زحمات چندین ساله به دست ما رسیده تا حتی دین مبین اسلام که ما مدعی هستیم خدا راواضح تر بهتر می پرستیم وبه مسلمانی خود افتخار می کنیم نتیجه زحمات گذشتگان چقدر زحمت چقدر شهید تا بت ها جهالت کنار رفته وما درزمانی زندگی کنیم فقط به رفاه بنگیرم این همه نعمت نمی توانیم شاکر باشیم درگذشته های دور خوب خواندن ونوشتن رابرتری تحصیل می نامیدن چند کتاب خواند ن را مدرک می دانستند تدریجا همه تجارب جم شده چند سال تحصیل دارای مدرک بالاتر کسب کنند باید عمیق بنگرید تحصیل واقعی یعنی ضمن حفظ سنتهای دیرینه گذشتگان کتاب سعدی به تنهایی یک دانشگاه علم است وآنچه نیازهای ضروری زمان حال راهمه لحاظ گردد چون این فناور ی هزینه بر همه جا با انسان نیست مضراتی دارد فرض کنید سی سال به صفحه مانیتور نگاه کنید چشمی نمی ماند حجم زیادی از اطلاعات همراه بوده ولی طبیعی نیست درهمه کارها رعایت اعتدال الزامی است که سعادت دنیا وآخرت باشد همه دنبال چیزهای زیبا دنیایی هستند فرض کنید: خصوصا آنهایی که قسمتی از عمرشان را در زمان مراسمات برنامه ها وروشهای طبیعی زندگی کردند سرعت گرفتند رفته اند به هربهانه در طبقه 20 خیابان ولی عصر تهران زندگی می کنند که نمی توانند به اختیار از ساختمان چند طبقه پایین آیند وبرای نفس کشیدن بهتر تا حتی از شهر خارج روند وروز بروز آلودگی ها برفشارروحی ورانی افزوده می شود اگر بمیرند کسی نمی تواند اورا پیدا کند کسی با او رفت آمد نمی کند همزمان با این فشار برنامه ای از کانل 5 خراسان رضوی می گذارند از ازروستا ها وبرنامه طبیعی وسنتی روشهای طبیعی تهیه شده که چقدر ماست وکره طبیعی دارند نون خانگی می پذند وچه هوایی را استمشاق می کنند وما روزی چنین بودیم حسرت می خورند ولی چون غیر طبیعی اوج گرفته اندراه برگشتی وجود ندارد وفرزندان بچه دود و مکان آلوده هستند تشخیص نمی توانند بدهند که طبیعی زندگی کردن چه بوده عرض من این است که سنتها روشها وارزشهای گذشته را حفظ کنید به هرقیمتی از همنوعان خود تان جلو نزنید برای قوم وخویش فخر فروشی نکیند با فروتنی هرچه تمام تر احوالپرس باشید پس انداز معنوی خود را افزوده کنید عمر را دراه خدمت به خود وخلق خدا بکار بروید به جای واقعی که به انسانها باشد هزینه کنید
از:. برقراری ثبات سیاسی در پرتوِ ثبات دولت و عملکرد اقتصاد (ثباتسیاسی و سیاستگذاری صحیح اقتصادی).
. مشارکت مردمی در پرتوِ آزادیهای مدنی، حقوقی و سیاسی
. نظام حقوقی سالم در پرتوِ حاکمیت قانون و کاهش خطر ابطالقراردادها توسط دولت
. نظام اداری سالم در پرتوِ کاهش میزان فساد مالی.
. کاهش میزان خشونت سیاسی در پرتوِ کاهش تنشهای قومی، خطرهایجنگها و منازعات داخلی و میزان تروریسم سیاسی.
. امنیت اشتغال و درآمد
امنیت اشتغال و درآمد به معنای طرد هرگونهفشار خارج از کنترل افراد یک جامعه در مسیر اشتغال و کسب درآمد برایدستیابی به سطح متوسط رفاه اقتصادی آن جامعه میباشد.طبیعی است امنیت اشتغال و درآمد در امتداد یا همراه با امنیتسرمایهگذاری امکانپذیر خواهد بود؛ بنابراین، شاخصهای پنجگانه برایامنیت سرمایهگذاری در این سطح از امنیت هم میبایست ملاک باشد.(11)
حقوق انسانها :
پس ازورود اسلام به ایران بیش ازگذشته به حقوق بشرتوجه شد ونظامی مبتنی برتساوی حقوق انسانها ، پایه ریزی شد . دراین نظام هرگونه فاصله طبقاتی نفی شد وتقوی ملاک برتری انسانها شد . بنابراین درحقوق اسلامی ، همه افراد ، اعم اززن ومرد ،پیروجوان ، سیاه وسپید ،دارای حقوق یکسان هستند . آیه شریفه ‹‹ انا خلقنا کم من ذکر وانثی وجعلنا کم شعوبا وقبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقاکم ›› . برهمین معنی تأکید می کند .بعد ازانقلاب مسئولیت کشور ایران بیشتر شده وباید اسلام ناب پیاده شود ازهمه مهمتر اینکه عدالت نسبی درجامعه باشد تولید کننده ومصرف کننده درنهایت آرامش زندگی کنند
یکی دیگری از اصول سیاسی حقوق بشر که درعصر اسلامی بدان توجه می شده است . قاعده ‹‹ لاضررولاضرروزیانی درآیین اسلام ، بدون جبران خسارتی که دیده است به زیان رساننده مراجعه کند وازاوحق قانونی شرعی خویش را مطالبه کند .
حق مردم است که زندگی خوب داشته باشند درکشور اسلامی نباید فساد مالی صورت گیرد که با آن برخورد شود وازکیفیت پایین بعضی تولید کننده گله داشته باشیم که روغن نباتی مایع را به جامد تبدیل می کنند باعث بیماری گوناگون مردم می شود باز ازگوشه کشور لرستان خبر می رسد که کشف محموله یک میلیارد تومانی روغن نباتی غیر قابل مصرف ،ازاین طرف کمبود سیمان مشاهده می شود ازاین طرف سیمان قاچاق فراوان است اینگونه کشور پیشرفتی ندارد طبقات محروم محروم تر می شوند دنیا جای زور ، زرنگی ، نیست باید رعایت اسلامی باشد
همه افراد از حقوق اجتماعی بدون درنظرگرفتن تفاوتهایی نژادی ومذهبی وقومی وجنسی ، دراعلامیه جهانی حقوق بشرنیز تأکید شده است .ماده (7) اعلامیه مذکور ، می گوید :‹‹ همه دربرابرقانون ›› مساوی هستندوحق دارند بدون تبعیض وبطورمساوی ازحمایت قانون برخوردار شوند … ›› حمایت ازحقوق مصرف کننده درهمه جاها ایجاب می کند به ادارات مراجعه می کنی کاری داری جوابی نمی دهند مشغول گفتگو با خودشان هستند
درحقوق اسلامی حق اقامه دعوی برای مردم درقبال تخلفات مقامات دولتی پیش بینی شده است . وجود دیوان مظالم دردوره های مختلف که به شکایات مردم ازکارکنان دولت رسیدگی می کرد نمونه ای ا زنهادهای ضامن حقوق بشر درعصر اسلامی است که درحال حاضر ، دیوان عدالت اداری را می توان با اندکی مسامحه جایگزین آن دانست . این نهاد براساس اصل یکصد وهفتاد وسوم قانون اساسی ، ‹‹ به منظور رسیدگی به شکایات تظلمات واعتراضات مردم نسبت به مأمورین یاواحدها یا آیین نامه های دولتی واحقاق حقوق آنها … ›› تشکیل شده است که زیرنظر قوه قضاییه به انجام وظیفه می پردازد .همچنین ‹‹ سازمان بازرسی کل کشور›› یکی دیگر از نهادهای ضامن حقوق بشر است که مستند به اصل یکصد وهفتاد وچهارم قانون اساسی ، برحسن جریان امور واجرای صحیح قوانین دردستگاههای اداری ، نظارت می کند . من خودم درخصوص سوابق کارم که مقرر شده حق بیمه ازمحل کارم واریزشود وسازمان تامین اجتماعی چند سال واریزی راجزء سوابق منظو رکنند این مراحل طی شد حکم دیوان عدالت اداری اخذشد، تایید محل خدمت ازچند سال است ارائه شده اینقدر رفتم و آمدم کسی جواب نمی دهند ازاین که کار مردم به تعویق می افتد ضررمی کنند ترسی ندارند
باتوجه به جمیع آنجه گفته شد ، مشخص می گردد که درمیهن عزیزمان ، اصول حاکم برحقوق بشر ، بالقوه موجود است وبسیاری ازحقوق فطری انسانها ، مراعات می گردد واگرنواقصی به چشم می آید ،با تلاش مردم عزیز ونمایندگان محترم مجلس ، مرتفع خواهد شد مسئولین محترم برنامه ریزی های خوبی دارند که انشا لله باکمک خداوند جامعه ومردمی سالم داشته باشیم
نتیجه گیری :
ازدوموضوع حمایت ازمصرف کننده وحمایت ازتولید کننده وحمایت ازانسان ها اینگونه نتیجه می گیریم که مصرف کننده می خواهد هرگونه کالایی را خریداری کند چه مواد غذایی باشد وچه وسیله ای برای نیاز باشد اگرتولید کننده خدا را درنظر بگیرند ارزشهای اسلامی رعایت شود مصرف کننده با خاطر جمعی سالم استفاده کند وبااطمیان زندگی می کنند چون همه افرادجامعه آگاهی وافی ندارند بعضی اجناس دربسته بندیهای بسیار زیبا به فروش می رسد که خریدار را بدون درنظر گرفتن محتویات مجذوب خود می کند تا حتی وسیله بزرگ مثلا خودرو پژو 405 چرا ؟ باتوجه به پیگیری یهای شرکت ایران خودرو ونیروی انتظامی وسازمانهای مربوطه هنوز دیده می شود اتفاق می افتد واحتمال اینکه جان انسانی را بگیرد ویا در رستورانها فروشگاه ها چیزها یی غیر قابل مصرف به مردم فروخته می شود گاهی مشاهده که گوشت خوک والاغ هم استفاده می شود برخورد ی که چنین اتفاقی مجدد نیفتد دیده نمی شود اگرسازمان حمایت از مردم نظارت مستمر بر عملکرد تولید کننده داشته باشد اجازه نمی دهد بعضی باعث ازبین بردن جان عده ای شوند واز طرفی درقرآن اینقدر جان یک انسان مهم است که هر اتفاق که برای یک انسان بیفتد یعنی همه آدمها صدمه می بینند که من ازموضوعات حقوقی که دراهمیت دادن به حقوق بشر آمده دراین مقوله هم استفاده کردم
بنی آدم اعضای یکدیگرند که درآفرینش زیک گوهرند چوعضوی بدرد آورد روزگار که درعضوهارا نباشد قرار وازطرفی تولید کننده های مومن مسلمان خوب هم وجود دارد که امروزه نیاز به حمایت دارد هیچ گونه حمایت دولتی نداشتند صادقانه کارمی کنند بازار وتولید درآمد مثل بازار گرگ شده هرکس اگر کوچکترین کوتاهی درتولیدات خود داشته باشد وحساب شده نباشد ازصحنه خارج می شود که باید به افراد صالح کمک بشود وهمه سرمایه گذار می خواهند ازشانس استفاده کنند وسود زودرس داشته باشد (12) وبه هرقیمتی شده از رغبا عقب نمانند
من درهر دو موضوع تاکید دارم که خداوند را مد نظر قرار دهیم کا ررا برای رضای فقط خداوند انجام دهیم رعایت مسائل شرعی تاکید شود برکات را ازخدا بخواهیم ازخدا بخواهیم که همه چیزهای پاک نسیب ما شود سود را ازخدا بخواهیم به هرحال این امکانات به صورت توزیع عادلانه باشد ، حمایت ازتولیدات درست وسالم انجام شود ، افزایش تولید وحمایت ازاقتصاد وسرمایه دارباشد ، حمایت از مصرف کننده ، باید کاری کنیم که ارزش انسانها حفظ وبهترین مخلوق خدا چند صبایی سالم وبا آرامش زندگی کنند
آدرس خراسان رضور شهرستان فریمان خیابان بهشتی پلاک 198
تلفن 05126227572موبایل 09155078308 غلامعلی علامه
aminblog@yahoo.com
منابع :
*تاریخ ایران باستان حسن پیرنیا
* کوروش ذوالقرنین ابوکلام آزاد
* سهم ایران درسیاست کشورداری دکترعسگر حقوقی
* قانون ودادگستری درشاهنشاهی ایران باستان اشرف احمدی
* زن درحقوق ساسانی بارتلمه مترجم دکترمیرزمانی
* حقوق بشر دراسلام دکتر مهرپور.
*روزنامه اطلاعات 25/2/86 *روزنامه اطلاعات 30/2/8 *سخنرانی ریاست محترم جمهوری *روزنامه اطلاعات 31/2/86* حلیه المتقین *مکاسب* روزنامه اطلاعات 31/2/ 86*حلیه المتقین* نهج البلاغه خطبه 37* نهج البلاغه * پایگاه اطلاع رسانی کانون اندیشه جوانان *مجله موفقیت شماره 117
((شناسایی شناسنامه جعلی خانواده شهید که اصالتا افغانی بودند))
?خانواده شهید که قبل از شهادت فرزندشان ازشناسنامه جعلی افغانی استفاده کرده بودند دربنیاد به همان نام ونشان دارای پرونده بودند وخانواده های روستا هم این خانواده را به همان نام ونشان می شناختند تاحتی علاوه براینکه شناسنامه پدر مادر جعلی بود توانسته بودند برای فرزندانشان با همان شناسنامه جعلی شناسنامه طرح جدید دریافت کنند وفرزندان توانسته بودند با شناسنامه خود مدارک تحصیلی بلایی برسند برادر شهید می خواستند ازامتیاز معافیت استفاده کنند فردی ازثبت احوال که درهمسایگی این خانواده سکونت داشت ازوضعیت شناسنامه های این خانواده کاملا درجریان بود خواهر شهید خبر آورد که آقای فلانی که همسایه ما بوده زن و بچه دارد خواستگاری ازخواهر من می کند وخواهرمن قصد ادامه تحصیل دارد نمی خواهد با او ازدواج کند ولی او می گوید اگر با من ازدواج نکنید شناسنامه های شما جعلی همه را ازشما می گیرم واعلام جرم می کنم ولی قبل ازاینکه فرد به هدف خو برسد فوت کرد ولی ثبت احوال را درجریان گذاشته بود ثبت احوال به بنیاد نوشته بود شناسنامه پدر مادر شهید فلانی جعلی وفرزندان هم باید شناسنامه را بیاورند باطل کنیم من هم حیفم می آمد که به خانواده بگویم خانواده حساسیت پیدا کرده بود واین امر باعث شد که دوباره خواهر برادران این شهید برای هیچ کاری به بنیاد نیایند وهمسر شهید هم که اویل حقوق می گرفت نتوانست مشخصات اولیه را ارائه کند که حقوق برقرارشود هرچه تلاش کردیم مدارک دال براینکه همسر شهید می باشد موافقت نشد گاهی بعضی افراد کارهارا خراب می کنند که درست نمی شود
((نهار حضرت رضا (ع) که خیلی مشتاق بودیم نصیب ما بشود ))
?سالهای اول ماموریت های فراون می رفتیم که گاهی به کیلومتر خودرو ها نگاه می کردیم می دیدم اکثرا" ازصد هزار بالاتر است همیشه درماموریت ها بسر می بردیم که حالا مقایسه می کنیم پنج سال است ازعمر خودرو می گذرد داخل هنوز به شش هزار نرسیده یک روز تعدادی ازهمسروفرزندان شاهد که برا ی درمان ودکتر به مشهد رفته بودیم رفتیم زیارت حرم حضرت رضا (ع) و نماز بخوانیم وقتی خواستیم بیرون برویم ازجلو دفتر توزیع فیش نهار حضرت گذشتیم خانواده ها اصرار کردند برای ما نهار حضرت بگیرید من رفتم خانواده ها هم پشت سرمن آمدن یک آقایی که مسئول صدور فیشها بود من گفتم ازشهرستان آمدیم باتوجه به اینکه هزینه نهاررا من می دهم ولی بنا بدرخواست این همسر فرزندان شاهد اگر راهی است وجه چند برابر ازما دریافت کنید چند فیش نهاربرای تبرک بدهید هرچه گفتیم قبول نکرد موقعی که ما ازداخل اطاق این آقا بیرون رفتیم خانواده ها روبروی حضرت ایستادن که آقا جان شاهد باش که ازدرخانه ات بی جواب رفتیم این خادم جواب مارا نداد برگشتیم به شهرستان ومن باز روز بعد با گروهی دیگر آمدم اتفاقا روزبعد هم مسیرما ازجلو دفتر توزیع فیش ها بود خانواده هایی که با من بودن اظهار کردن اگر نهار حضرت برای ما بتوانید بگیرید من گفتم دیروزآمدیم هرچه خواهش کردیم متاسفانه قبول نکردند ناخداگاه پرده سیاهی را جلو درب دفتر مشاهد ه کردم رفتم جلو دیدم نوشته آقای فلانی فوت کرده پرسیدم مگرچه شده گفتند دیرو ظهر درحین خوردن چند عدد تنقلا ت دردل گرفته به بیمارستان نرسیده مرده خیلی تاسف خوردم که شکایت خانواده های شاهد ما گرفت وقتی برگشتم به خانواده ها گفتم آقای فلانی مرد گفتن چه می گوئی گفتم بلی بعضی ناراحت وبعضی خوشحال این نتیجه خدمت دراین دنیا می باشد تا دامن داری خوشه بچینید هرکاری را برای رضای خدا انجام دهید
((ازدواج ویژ ه فرزنداناث شهید ))
?یک شب ازمن دعوت شد به اتفاق رئیس وقت بنیاد برای مراسم بلی برون فرزند شهیدی شرکت کنیم ساعت هشت شب ما رسیدیم به منزل فرزند که با خودمان می گفتیم خیلی دیرشده تا ما برسیم تمام می شود رفتیم درابتدا گفتیم ببخشید دیر آمدیم گفتند اتفاقا بموقع آمده اید ساعتی نشستیم تا شام را آوردند بعد من گفتم صورت طلبان فرزندرا بیاورید تا زودتر تمام شود صورت را که آوردند فرزند دختر مهریه را 300 سکه بهار آزادی نوشته بود من با داماد صحبت کردم که قبول است گفت خیر فقط پنج سکه بازبه دختر می گفتم می گفت 290 سکه به همین ترتیب ازساعت نه شب چانه زدیم تا ساعت 5/2فرا رسید ما می گفتیم پس برویم دیر شد دختر می گفت من فرزند شهید هستم پیش دخترا ن شاهد خجالت می کشم باید سکه باشد داماد وپدر داماد می گفتند ده سکه نهایتا پدر دامادازآخر گفت یک میلیون تومان پول بیشتر درتوان نیست باز با خواهش همین یک میلیون تقسیم برسکه شود نهایتا 30 تا سکه نوشتیم قبول کردند برای خودمان هم تجربه خیلی خوبی شد تنها مهریه که با واقعیت مشاهده کردیم این بود طرف نمی خواست ازتوانش بیشتر بگوید واین ازدواج صورت گرفت وشاید ادعا شود موفق ترین زوج هم همین ها باشند همه چیز بعد ازچند سال فراهم شد به هرحال ساعتها تحمل کردیم مشاهده کردیم که داماد مثل بعضی هوایی خواستگاری نکرد ضمن اینکه چانه می زد می گفت من دوست دارم
می دانم قبول خواهند کرد
((موتور گازی که یک جانباز به من داد ))
?یک روز جانباز ی به بنیاد آمد یک دستگاه موتور گازی به او تحویل دادند ایشان بعد ازاینکه موتور راتحویل گرفت درجلو جمع آمد که من می خواهم این موتور را به برادر علامه بدهم چون او بارها من را به بیمارستان برده واگر کمک من نمی کرد خوب نمب شدم من می گفتم ممنون شما هستم واین هدایایی است که به تو داده اند ومن نیازی ندارم اصرا ر که باید ازمن قبول کنید من هم ضمن اینکه نمی خواستم تعهد ما با بنیاد این بود که برای هیچ وقت کلایی ازکلاهای خانواده های شاهد را تا حتی خریداری نکیم که نگویند سوء استفاده شده همکاران گفتند خوب حالا که ایشان اصرار دارد پس پولش بگیرد بدهد به آقای علامه من پول اورا دادم ونیازی هم به او نداشتم بردم منزل بدون استفاده گذاشتم حدو د دو ماه تمام ازاین موضوع گذشت من با رئیس بنیاد صحبت کردم که جانباز ی چنین کاری کرده سند یا نامه بنیاد را به من بدهید ایشان گفتند ما هیچگونه گواهی حالا که جانباز به شما داده است نمی دهیم باید موتور ا به خود او پس دهید که فردا دیگران برای من حرف درست می کنند من هم دیدم که رئیس بنیادصلاح نمی دانند موتور را برگرداندم .
((کاروان زیارتی خانواده های شاهد به کربلای معلا ))
?مقرر شد هرهفته جلسه ای بین فرزندان شاهد که جو.یاری کار هستند داشته باشیم وازنظرات مسئولین وتجربیات دیگران برای خوداشتغالی فرزندان استفاده کنیم چند هفته این جلسات به خوبی برگزار شد وهرهفته داخل منزل یکی ازفرزندان دعوت می شدند پیشنها دات وتجربه های خوبی پیدا کردیم که البته این کار رابنباد استان مورد تشویق قرار دادند که اطلاع رسانی خوبی است درپایان جلسه دعای زیارت عاشورا را می خواندیم من یک شب به بچه ها گفتم حالا که شرکت کنندگان به حد نصاب رسیده کاروانی راه اندازی کنیم به زیارت کربلا مشرف شویم یکی ازفرزندان را من پیشنهاد دادم ثبت نام را قبول کنند وباقی فرزندان تقسیم کار خدمه باشند وازخانوده های شاهد دیگر دعوت شوند این کار ظرف یک هفته انجام شد وما توانستیم 150 نفر ازخانواده های شاهد را به زیارت عتبات عالیات ببریم وخانواده های خودما هم شرکت کردند باتوجه به اینکه شهرستانهای عراق خیلی نا امن ومشکلاتی داشتیم ولی توانستیم به تمام زیارتگاه ها مشرف شویم وبا هزینه نا چیزی این توفیق را پیدا کردیم .
(( ازدواج پدر شهید با فردی که ازخودش 50سال کوچکتر می باشد ))
?من درهمه این خاطرات خودم اسمی ازکسی نبردم که اعتراضی باشد پدر شهید ی را می شناسم با من خیلی صمیمی برخورد می کردند وهمیشه برای هرکاری به اطاق من مراجعه می کردند مادر شهید فوت کردند هنوز چهلم او نگذشته بود یک روز دیدم این پیر مرد هشتاد ساله شناسنامه ای را ارائه دادند که من فکر کردم خواهر شهید می باشد برای بیمه آورده اند گفتم این شناسنامه مربوط به چه کسی است می گفت زود بیمه کن بعد گفت این خانم من می باشد گفتم هنوز پانزده روز ازفوت مادر شهید نگذشته گفت بلی خواهر برادران شهید هم اعتراض کردند گفتم حق حرف زدند ندارید قضیه به این صورت بوده که این خانم قبل ازازدواج با پدر شهید شوهر سیقه ای گرفته بعد ازاینکه شوهر رفته دنبال کارش صاحب فرزندی شده که به هیچ وجه پدرش پیدا نمی شود وشناسنامه هم ندارد این پدر شهید به این خانم تعهد داده که فرزند اورافقط بزرگ کند وپیش بینی می کردند که باتوجه به شرایط سنی پدر بچه دار نشوند وازپدر شهید فرزندی نخواهیم داشت بعد یکسال این خانم ازپدر شهید فرزندی آورده که مورد اعتراض خواهر برادران بزرگ شهید شده یک فرزند کم بود که یکی دیگر اضافه شده است خانم چون ازپدر شهید صاحب فرزند شده اصرار که هردو فرزند را به شناسنامه خودت باید بزنید چند روز ی این دعوا ادامه داشت تا اینکه من صحبت کردم طرفین متقاعد شدند پدر شهید با این خانم ادامه زندگی دهند
((منطقه محروم ))
?باز یک روز به یکی ازروستا ها جهت سرکشی به منزل خانواده شهید رفتیم دیدم داخل روستا آب گل آلود پرسیدم این آب شرب شما کجاست گفتن ما آب شرب دیگری نداریم همین است که می بینید من گفتم چرا درخواستی به مسئولین شهرستان نمی دهید تا همکاری نمایند گفت ما اینقدر درآمد نداریم که تاحتی برای یک بار به شهر بیائیم ومشکل خودرا مطرح کنیم من آمد م به کمیته امدادگفتم چنین روستایی وجود دارد که همه مردمان محروم ازهمه امکانات می باشند ویک خانواده شهید هم داشتیم هماهنگی شدند پرونده انتقال یافت به مشهد .هنوز افراد محروم روستاهای محروم وجود دارد .
((آب خوردن با آفتابه را ببینید ))
?یک روز به اتفاق برادر محترم شهید ی جهت سرکشی وتوزیع دعوتنامه های بنیاد به یکی ازروستا ها خیلی دور دست رفتیم درمسیر که ما می خواستیم برویم اعلام کرده بودند محل عبور مرور افغانی ها واشرار مصلح می باشد چند نفر را به گروگا ن گرفته بودند می خواستیم کارانجام شود وزود برگردیم هرجا می رفتیم تحمل چند دقیقه بیشتر نداشتیم منزل یکی ازوالدین محرم شاهد رفتیم خیلی دیر وقت بود مارد محترم شهید کمی نون ماست و کره آوردند ما هم شروع کردیم بخوردند چند لقمه ای خوردیم یک دفعه من دیدم همراه من صدایش بیرون نمی رود بادست خود اشاره می کند آب می خواهم من هم هرچه گشتم داخل اطاق آبی وجو د نداشت رفتم بیرون دیدم آفتابه ای جلو درب آب دارد برداشتم آوردم دادم به رفیقم ازعجله اوهم مجبور شد ازکنار آفتابه چند قرطی نوش جان کند ونفسی تازه کندبلی دربیا بان کفش کنهه نعمت است
((معتاد شدن فرزند شهید ))
?یکی از فرزندان شهید که من ازکوچکی اور ا می شناختم هرچه تلا ش کردیم که ادامه تحصیل بدهد نتوانست بعد ازگرفتن مدرک تحصیلی ابتدایی به چوپانی رفت چندین سال پشت سرهم چوپانی کرد بنظر می آمد تعدا گوسفندا ن زیادی سرهم کرده است ازدواج کرد من به اتفاق رئیس وقت بنیاد درموقع گفتگو وعقد مجلس ایشان حضو رداشتم پدر زن ایشان که آدم زرنگی بود حرفهایش همه اش پیرامون اشتغال بهتر این فرزند بود البته من هم مجبور بودیم درست اطلاع رسانی داشته باشیم گفتم که بنیاد در صورت داشتن شرایط وام اشتغال پرداخت می کند وبعد ازچندر روز مراجعه وام اشتغال پرداخت شد تعداد چندین گوسفند هم خریدار ی کرد ما هم خوشحال شدیم که قول داده شده عملی شد چند سالی ازاین ماجرا گذشت یک روز دیدم خانم این فرزند آمده که فقط شما گفتید ابن فرزند شغل دارد کجا است شغل این آقای معتاد چرا کمک نمی کنید من بررسی که انجام دادم دیدم این خانم شهری است پس ازازدواج خانه وکاشانه روستا را رها کردند به شهر رفتند مستاجر می باشند بابایی که عمرش چوپان بوده درشهر کاری پیدا نمی شود من با فرزند صحبت کردم دیدم می گوید آقای علامه هیچ کس مثل من نبوده من شب سرگوسفندان بودم اشرار افغانی ازمسیر رفت آمد من عبور می کردند من و با آنان رفیق شدم مقداری تریاک ازنوع کریستال به من می دادند که من توزیع کنم خودم معتاد شدم بعد که افغانی ها رفتن مدتی برای پیداکردن تریاک مجبور بودم پس انداز خود را گوسفندان را بفروشم همه مال منال من رفت که من حدو د مبلغ ده تاسمند پول داشتم وبیشتر من را همین زن به این روز انداخت برای استفاده آمیزش زنا شوی من را وادار می کر دمصرف کنم معلوم نیست جان سالم بدر ببرم یاخیر ؟ که خوشبختانه ایشان را برگرداندیم به روستا مجدد دنبال چوپانی ویک روز آمد وام مسکن دریافت کرد وخانم ایشان آمد خوشحال بود که خوب شده ووضع ما بهتر شده است
((مریضی فرزندان شاهد ))
?اویل بنیاد وتشکیل پرونده های شهدا ء بعضی ازخانواده هاازجاهات زیادی خیلی محروم بودن امکانات نبود وتامدت خیلی زیادی بهبود پیدا نمی کردند من مسئول درمان خانواده های شاهد بودم یکی ازخانواده های شاهد که پنچ فرزندداشت بیشتر مواقع مریض بودند ومن این افراد را به دکتر می بردم وپیگردرمانشان بودم اکثرا" این فرزندان ازسرماهای متعدی که خورده بودن مشکل گوش حلق بینی داشتند وبارها به متخصص گوش حلق بینی می رفتیم هربار که این افراد را معاینه می کردند داخل گوش وبینی دکتر می پر سیدم می گفت کرم می باشد ماه ها بطول انجامید تا اینکه کم بیش خوب شدند حالا بعد ازگذشت چند سال بعضی ازآن افراد خودشان پزشک شدند ومردم را طبابت می کنند
((سرماخوردگی بیش ا زحد باعث فوت فرزندشهید شد))
?فرزند شهید ی داشتیم که قبل ازشهادت پدرش ازناحیه سر دچار ضربه مغزی شده بود وایشان را تا کلاس سوم راهنمایی به مدرسه استثنائی می بردیم متاسفانه یک روز بر اثر سهل انگار ی خانواده دچار سوختگی شده بود وتمام بدن ایشان سوخته بود من ایشان را بردم به دکتر قرار بود همه روزه پانسمان بشود چون رفت آمد مشکل بود با پزشک هماهنگی کردیم پزشک را می آوردیم وهروز برای پانسما ایشان می آمد این فرزند بیچاره را زیر آب سرد به حساب خودش می شست وبعد پانسمان می کرد می رفت کم کم خوب شد وقافل ازاین که دراین مدت که با آب سرد بنده خدارا می شست سرمامی خورد بعد از این سوختگی خوب شد ولی عفونت سرماخودگی باعث شد که فوت نمایند
((ترمز بیجاگرفتن فرزند محترم شهید درحین رانندگی داخل سرویس ))
? داخل سرویس فرزندان بودم درحین رانندگی باتوجه به اینکه تمام فرزندان شاهد اعم ازراهنمایی دبیرستانی وکودکستان سوار می شدند چند تا ازفرزندان شوخ که حالا صاحب سه چهار فرزند خودشان می باشند جلو می نی بوس می نشستند وشلوغ کاری می کردند یکبار من با سرعت می رفتم یک مرتبه فرزند شهید که البته ازدیگران بزرکتر هم بود دو دستی ترمز دستی می نی بوس را کشید ماشین نو بود درجا ایستاد وهمه فرزندان که اکثرا داخل خودرو ایستاده بود ند برروی هم ریختند من هم خیلی ترسیدم که این چه کاری بودکردی کسی کاری نشود می گفت من نمی دانستم که این ترمز مثل ترمز قطار درمواقع استثنائی کشیده می شود