.(
با توجه به اینکه نمونه های زیادی درقرآن آمده وهر روزدرکنار گوشه جهان این اتفاقات تکرار می شود، ولی مشاهده می کنید، انسانهایی به ظاهر پیشرفته به جای توجه به عظمت الهی وخدمت به مخلوق خدا اعتبارات هنگفتی برای از بین بردن رقیب خود وهزینه های سنگین تسلیحاتی وتبلیغاتی درنظرمی گیرند، که می خواهند چند روزی من باشند زمان نمرود مردم درآغوش خوشی به سرمی بردند در قرآن آمده از شاخساردرختان نعمت وسایبان می ساختند به جای تشکرازصاحب نعمت بت می پرستیدند وطاغوتی عمل می کردند خداوند همچون جمهوری اسلامی ایران لطف کرد واراده نمود تا رهبری صالح ولایق بفرستد تا آنها راازچنگال جهل ونادانی نجات دهد ، واز زیر چکمه ستمگران رهایی بخشد ودرعین حالی که طاغوت نمرود فرمان خطرناک داد ولی خدا وند او رهبرعزیز را به عزت وجلال خود حفظ واین نعمت را برمردم آن روزگار ارزانی نمود وما در عصری زندگی می کنیم ضمن اینکه از گذشته فراوان اطلاعات برما رسیده در یادی خود ما چنین اتفاقاتی مشاهده کردیم حیف است فراموش کنیم، باید با این همه نعمت خدا وند بزرگ بهتر معرفی شود که او صاحب واقعی وهمه چیز درقبضه عظمت اوست
درگذشته وحال، فراوان بوده که هرکس به قدرت، یامالی رسیده نتوانسته، باهوای نفس خودمبارزه کند، به نوعی به پایین دست خودظلم کرده،ودرهمین دنیا، به سزای اعمال خود هم رسیده است ،شکل این ظلمها درهرعصر زمان ومکان فرق دارد ولی ظلم ظلم است، بعضی درحین خدمت اختلاس می کنند، بعضی نعمت الهی رابه عدالت هزینه نمی کنند، بعضی مشاهده می کنید رسما " انسانهای همنوع خود را ترورمی کنند، بعضی قدرت ها رسما" به حریم دیگران تجاوز می کنند به اطراف بنگریم انواع مختلف ظلم وجود دارد، اما ازخدا غافل نشوید، که هرچه هست ازآن اوست اویاربی کسان ویاورمظلومان می باشد.
در زمان حضرت ادریس (ع)پادشاهی ظالم زندگی می کرد . او یک روز هوس کرد تا با سرباز هایش به تفریح برود . به باغی رسید و دستور داد تا صاحب باغ را پیش او ببرند . صاحب باغ مردی با ایمان و پیرو ادریس (ع)بود . پیش او رفت . شاه به او گفت : باغ زیبایی داری !! « او گفت همه ی این زیبایی ها از خداست » شاه گفت : این باغ را به من بفروش . صاحب باغ گفت : نمی توانم چون با این باغ زندگی ام را می گذرانم . شاه با ناراحتی از آنجا رفت . وقتی به کاخش رسید به وزیرش گفت : دیدی چه اتفاقی افتاد ؟
همسر شاه آنجا بود گفت : شاهی که نتواند باغی را بگیرد به درد نمی خورد .
شاه گفت : او پیرو ادریس (ع)است و مردم او را دوست دارند .
همسرش گفت : باید او را به بهانه ای می کشتی
شاه گفت : چگونه ؟
زنش گفت : « عده ای را جمع کن تا گواهی بدهند که این مرد علیه شاه حرفی زده و به این بهانه او را بکش » شاه هم این کار را کرد . مرد را کشت و باغش را صاحب شد . ازین اتفاق ادریس پیامبر و مردم شهر خیلی ناراحت شدند . خداوند به ادریس وحی کرد که : ای پیامبر ما ! نزد شاه برو به او بگو منتظر مجازات ما باشد . ادریس هم نزد شاه رفت و گفت : از خدا نترسیدی که آن مرد را کشتی ؟
شاه گفت : از هیچ کس نمی ترسم و ادریس را از کاخ بیرون کرد .
همسرش گفت : چرا او را گردن نزدی ؟ تو چطور پادشاهی هستی ؟ باید ادریس را می کشتی ! پادشاه مأمورانش را به دنبال ادریس فرستاد . خبر به پیامبر رسید ادریس و یارانش در غاری پنهان شدند . از قضا ، همان شب یکی از سرداران شاه به اتاق خواب شاه رفت ، شاه و همسرش را کشت . این اتفاق باعث شد که ایمان مردم به ادریس بیشتر شود چون فهمیدند که خدای ادریس به کمک او آمد و شاه ظالم را از بین برد . خداوند تعالی سلطنت را از آن پادشاه گرفت واورا کشت وشهرش را خراب کرد وگوشت همسرش را خوراک سگهانمود ، بخاطر اینکه آن مومن بی گناه را کشت .
با خدا رو راست باشید
خداوند به انسان گوهرعقل وحی را ارزانی داشته انصافا" توقع می رود، که همان خلیفه واقعی خدا باشیم،
ولی انسان ها با توجه به برتری که برهمه موجودات دارند هزارچهره از آن یاد می شود ،که من به دو چهره خلاصه می کنم خوب، یابد اگرآنچه رضای خدا خواسته باشید همچون پیامبران ائمه معصوم (ع) دارای یک چهره ظاهروباطن آنان نوربوده چیزی ازخلق خدا وخدا پنهان نداشته اند، انسانهای معمولی حداقل دو چهره دارند که دردنیا نمایان می گردد وکمتر کسی ظاهر وباطنی نیکوپایدار دارد وهر پست بلندی دردنیا اتفاق می افتد همان خواسته خود انسانها است
روزی حضرت عزرائیل (ع) به زیارت رسول خدا(ص)آمد پیامبر(ص)ازاو پرسیدای برادر چندین هزار سال است که تومامور قبض روح انسانها هستی، آیا درهنگام جان کندن ،آنها دلت برای کسی به رحم آمد ؟ عزرائیل (ع)گفت دراین مدت دلم برای دو نفر سوخت
1- روزی دریا طوفانی شد وامواج سهمگین دریا، یک کشتی را درهم شکست . همه سرنشینان کشتی غرق شدند . تنها یک زن حامله نجات یافت . او سوار برپاره تخته کشتی شده وامواج ملایم دریا او را به ساحل آورد ودرجزیره ای افکند، دراین میان فرزند پسری از او متولد شد، من مامور شدم تا جان آن زن قبض کنم دلم به حال آن پسر سوخت.
2- هنگامی که شدادبن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ بهشت بی نظیر خود پرداخت وهمه توان وامکانات وثروت خود را درساختن آن صرف کرد وخروارها طلا وگوهرهای دیگر برای ستونها وسایرزرق برق آن خرج نمود، تا تکمیل شد وقتی که خواست ازآن دیدار کند، همین که خواست ازاسب پیاده شود وپای راست خود را از رکاب برزمین نهاد هنوز پای چپش به رکاب بود، از سوی خدا فرما آمد که جان او را قبض کنم آن تیره بخت از پشت اسب به زمین ورکاب اسب گیرکرد مرد، دلم به حال او سوخت از این جهت که عمری به امید دیاربهشتی که ساخته بود به سربرد هنوز ندیده اسیرمرگ شد
3- دراین هنگام حضرت جبرئیل (ع) به محضر پیامبر (ص) رسید وگفت ای محمد خدایت سلام می رساند ومی فرماید آن کودک همان شداد بن عاد بود
شیطان رجیم با توجه به اینکه سالهای طولانی عبادت خدا کرد، دردانه خدا، پیش نمازملائکه ها بود، درتاریخ بیشترین درجه بخل،حسودیت، تکبررابه خود اختصاص داد وبازبه همان مرحله اول اکتفا نکرد، با توجه به اینکه خداوند جایگاه ومسکن حضرت آدم (ع) وفرزندانش بهشت انتخاب کرد،او با شیطنت پد رمادرما را گمراه کرد که از درخت ممنوعه بخورند وهمه مااز بهشت محروم شویم وسپس به جلد فرزندان آدم قابیل نفوذ کرد واو نتوانست برتری ها یی که خداوند به هابیل برادراو داده بود تحمل کند واو را کشت ودرتاریخ از این شیطنت های رسمی فراوان گمراه کرده است ودرحال حاضر این بخل،حسودیت، تکبربین انسانها توسعه یافته بعضی افراد زن ومردخودشان برای شیطان کارمی کنند تا جایی که برادر خواهر به هم دیگر بخل وحسودیت می ورزند وگاهی همچون قابیل عمل می کنند ازهمه مهمتربعضی که به قدرت وپول دست پیدا کرده اند واین روزها درکنار گوشه جهان مشاهده می کنید که پدرجد شیطان عمل می کنند خدایا از شرشیطان به تو پناه می بریم واز تو کمک می خواهیم که هیچ وقت گناه ومعصیت نکنیم
غیر اسلام دردنیا جایگاهی ندارد
با توجه به اینکه خداوند نعمت را برای بشربرروی زمین تمام نموده وبا توجه به اینکه ستمکاران وجباران، قدرت مندان، سیاست مداران،ازاین نعمات بیشتر بهره می برند وحق ضعفا ودرماندگان راضایع می کنند وروز بروز فشار بیشتر برمردم ضعیف وارد می نمایند. ولی بازاین روزهادرکنارگوشه جهان مشاهده می کنید، ضمن بمب گذاری ، کشتار، تجاوز، ادامه می دهند ،به جای تشکراز اینکه این همه نعمت دراختیار دارند اربده می کشند وحریف می طلبند درصورتی که همه چیز درقبضه قدرت خداوند است اسلام پیروزودنیا را خواهد گرفت
روزگاری قوم عاد افرادی تنومند ، بلند قامت ونیرومند بودند ، از این رو به عنوان جنگاورانی برگزیده به حساب می آمدند . ازنظر تمدن نیز نسبت به قبایل دیگر پیشرفته تربودند، شهر های آبادی ، زمین های خرم وسرسبز وباغ های پرطراوت داشتند
خدای متعال ایشان را از تعمتهای بسیار وبرکات سرشار بهره ورساخته بود ولی آن قوم هیچ گاه درمبدا آفرینش وبخشنده آن نعمتها که دردنیا بیشتر نعمت دراختیار شان بود تفکر نمی کردند. به جای شکر وحق شناسی ، جمادات بی جان را می پی پرستیدند روزگاری براین منوال گذشت، رذائل اخلاق وانحطاط قساوت قلب آن قوم رو به افزون می رفت .وحق ضعفا از بین می گردید، خود نمایی وتفاخر می کردند به قصرها وقلعه های زیبامی نازیدند آنچنان دلبسته این بناها شده بودند ، که گویی جاودانه دردنیا هستند ،عاقبت لجاجت این قوم باعث شد ،هفت سال خشکسالی، هواگرم وخفه کننده باشد ونهایتا"خداوند تند بادی ویرانگر فرستاد همه آنان نابود شدند